پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

فرشته آرزوهای مامان

برای خواهرزاده عزیزم

سلام دوستای خوبم  امروز خواهرم بامامانم رفت آزمایش کلی و قراره دو سه روز دیگه سونوگرافی بره الان دیگه نی نی مون تقریبا 2.5 ماهه شده خیلی جالبه من این وبلاگو برا نی نی خودم درست کردم ولی داره مال نی نی خواهرم میشه خیییلییییی خوشحالم ولی سعی میکنم زیاد بهش دل نبندم چون دفعه قبل ضربه بدی خوردم ولی مگه میشه من عاشق بچه هام خیلی دوست دارم اگه خدا برای منم نی نی بخواد بچه های دیگه ای هم تو فامیل باشه که وقتی میریم مهمونی بچه ها مثل بچه گیای خودمون گروهی بازی کنن هر چند که کمی غیر ممکن به نظر مییاد در حال به جز خودم کس دیگه ای بچه نمیخواد منم که حال خواهرمو میبینم یکم میترسم ولی دیگه باید یکم جدی تر اینکارو ...
31 فروردين 1393

ولنتاین

سلام عزیزم ولینتاین مبارک نازدار مننن خواستم امروزو بهت تبریک بگم با دو ساعت تاخیر فقط به خاطر اینکه یادت باشه عاشقتم با اینکه نیستی ولی من به یادتم عزیزم ...
24 فروردين 1393

مهمونی خونه الهام جون و سلنا نازم

سلام  دوستای خوبم امیدوارم حالتون خوب باشه روز پنج شنبه ما خونه  دوست مجازی عزیزم الهام جون شام مهمون بودیم اول قرار بود اونا بیان شام خونه ما ولی به خاطر یه سری مشکلات مشکل نشد.من خواشتم قراو بذارم یه روز دیگه یا بریم بیرون شام بخوریم  ولی الهام جون اصرار که باید بیایید خونه ما  من دوست نداشتم به الهام با یه بچه کوچولو  زحمت بدیم ولی بلاخره رفتیم الان تقریبا نیم ساعته که برگشتیم خیلی بهشون زحمت دادیم وومن عاشق فندق کوچولوشون شدم از همین الان دلم برا سلنا جون تنگ شده اولش سلنا یکم قربی کرد ولی بدش کلی برا خاله پریسا دلبری کرد در ضمن ما اولین بار بود که خارج از دنیای مجازی همدیگه رو میدیدیم و هییییچ تصوری ...
22 فروردين 1393

سال نو

سلام دوستای خوبم سال نو مبارک امیدوارم سالی سر شار از آرامش داشته باشین.امسال عید به ما خیلییی خوش گذشت جای دوستان خالییی  اولش که فهمیدم خواهرم حامله اسو خیلییی خوشحال شدم بعدش یه روز بعد چهار شنبه سوری یعنی ٢٨ اسفند چهار شنبه صبح ساعت ١١ من و شوهرم و خواهرم و شوهرش و مامان و بابام راه افتادیم به طرف سرعین اونجا هتل لاله رو  برای ٢ روز رزو کرده بودیم حدود ساعت ٢ رسیدم نهار مونو خوردیم  و رفتیم یکم خوابیدیم  بعد بیدار شدیم بعد از خوردن عصرونه رفتیم استخر ایرانیان  الحق که هم خلوت بود و هم عالی فقط ماساژورش نبود بعدش شام و خواب روز دوم صبح بیدار شدیم بعد از صبحانه رفتیم یکم گردش بعد ن...
13 فروردين 1393

دارم خاله میشم

یه ساعت قبل فهمیدم که خواهرم بارداره  خواهرم دوسال از من کوچیک تره و یه بارداری ناموفق داشته امیدوارم اینبار به سلامت نی نی شو به دنیا بیاره . ...
27 اسفند 1392

روزهای پر مشغله

سلام دوستای خوبم چند وقته سرم واقعا شلوغه 20 اسفند عروسی دختر دایی بود که یه دفعه اتفاق افتاد انشاااللله که خوشبخت بشن 21ام یعنی امروز خواهرم از قم اومده (خواهرم خونه اش قم هست)23 سالگرد ازدواج مونه یعنی 6 سال تموم میشه میره تو 7 سال اصلا باور نمیشه با همه روزهای شیرین و تلخش این 6 سال خیلی زود گذشت مبارکهههه و 28دا قراره بریم مسافرت هتل رزو کردیم وهم سالگرد ازدواج خواهرمه یعنی هر کدوم از اینا برا خودش یه برنامه هایی داره هااااا خرید عید و عروسی دختر داییم کارهای عید که باید تا 23 اسفند تموم میشد یه شب هم باید خواهرم اینا رو برای شام دعوت کنم برا پس فردا هم کلی کار ناتموم دارم ولی دیگه جون ندارم خیلیییی خسته امم نمیدونم چمه&n...
22 اسفند 1392

عید

سلام عزیز دلم و یه سلام مخصوص خدمت دوستای خوبم وای خسته شدم از کارهای خونه دارم خونه تکونی میکنم ولی مگه تمومی داره وای نمیدونی امروز چه دسته گلایی به اب دادممم اولش که یه شیشه بزرگ روغن زیتون از دستم افتاد زمین وواییی نمیدونی چه بلایی سر اشپز خونهه اومددد باچه سختی تمیزش کردم و کف اشپزخونه رو شستم خدا میدونه همین که اون تموم شد داشتم ظرفا رو میذاشتم تو ماشین ظرف شویی که یه لیوان از دستم افتاد و هزار تکه شد اونم که جمع کردم دیدم بهتره امروز کار اشپز خونه رو ول کنم اومدم یکم اطو کشیدم الانم منتظرم بابایی بیاد برم حموم اخه فردا باید بریم عکس بگیریم برا پاسپورت خیلی منتظرم زودتر سال نو بیاد من برم دکتر و دیگه اماده بش...
6 اسفند 1392