عید
سلام عزیز دلم و یه سلام مخصوص خدمت دوستای خوبم وای خسته شدم از کارهای خونه دارم خونه تکونی میکنم ولی مگه تمومی داره وای نمیدونی امروز چه دسته گلایی به اب دادممماولش که یه شیشه بزرگ روغن زیتون از دستم افتاد زمین وواییی نمیدونی چه بلایی سر اشپز خونهه اومددد باچه سختی تمیزش کردم و کف اشپزخونه رو شستم خدا میدونههمین که اون تموم شد داشتم ظرفا رو میذاشتم تو ماشین ظرف شویی که یه لیوان از دستم افتاد و هزار تکه شداونم که جمع کردم دیدم بهتره امروز کار اشپز خونه رو ول کنم اومدم یکم اطو کشیدم الانم منتظرم بابایی بیاد برم حموم اخه فردا باید بریم عکس بگیریم برا پاسپورت خیلی منتظرم زودتر سال نو بیاد من برم دکتر و دیگه اماده بشم واسه تو نی نی عزیزم خیلیییی دوست دارم و دلم میخواد هر چه زودتر بیای عزیزم شاید امسال اخرین عید دونفری منو بابا بابک باشهشاید سال دیگه اینموقع اینجا پیش منی و من دارم از تو تو وبلاگ مینویسم ویا شایدم تو دلم باشی مامانی
بابات ظاهرا نشون نمیده چقدر دوست داره ولییییییی تا عکس یه نی نی نشونش میدم از خود بی خود میشه و هی میگه من نمیذارم کسی به بچه ام دست بزنه من برا بچه ام اینکارو میکنم اون کارو میکنم راستش بعضی وقتا بهت حسودیم میشه اخه من اصلا دوست ندارم بابات به جز من به کس دیگه ای هم توجه کنه نمیدونم ولی حتماااا تو با همه فرق میکنی مگه نه مثل اینکه بابایی اومد فعلا خداحافظمخصوص دوستایی که محبت میکنن و میان اینجا اینم برای نی نی های نازشون